تأثیر موسیقى بر اخلاق و عرفان
موسیقى لهوى,واقعیت هاى زندگى,موسیقى بى کلام,موسیقى حرام,تأثیر موسیقى,اخلاق و عرفان,موسیقى حلال,
موسیقى اگر انسان را به بیکارگى و ابتذال و بى حالى و واخوردگى از واقعیت هاى زندگى بکشاند، این موسیقى، موسیقى حلال نیست.
چکیده : روح انسان ، مهم ترین جنبه وجودی انسان است، لذا هر آن چه که برآن اثر بگذارد می تواند در کمال و سقوطش، مؤثّر باشد. از این جا اهمّیت اثر موسیقی بر روح واخلاق انسان مشخّص می شود.
تعداد کلمات 922 / تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
تعداد کلمات 922 / تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
تأثیر موسیقى بر اخلاق و عرفان
اگر این اصل عقلایی را بپذیریم که همه ابزارها و وسایل، باید طوری انتخاب و استفاده شوند که رهرو را به مقصد و کمال برساند، با توجه به قرار داشتن دین اسلام در اوج حقانیت عقلی و تاریخی، باید گفت بهترین و معتبرترین منابع برای شناخت اینکه چه چیزی برای انسان کمال آور است و او را به خدا می رساند، قرآن کریم و روایات است. از آموزه های اسلامی استفاده می شود که ایمان، تقوی و عمل صالح و مانند آن انسان را به کمال و قرب الهی می رساند، ولی هرگز نداریم که انسان می تواند با موسیقی این مسیر را طی کند و به خدا برسد!
البته نمی خواهیم بگوییم موسیقی هیچ گونه تاثیر مثبتی نمی تواند ایجاد کند، گاهی برخی موسیقی های می توانند تاثیر های مثبتی ایجاد کنند مانند اینکه به انسان در برخی لحظاب آرامش می دهد، ولی اینکه انسان با موسیقی بیش از دیگر راه ها به خدا می رسد، حرف درستی نیست.اگر این گونه بود پیامبران بیش از دیگران از این راه استفاده می کردند.
با توجه به اینکه جنبه ملکوتى و ماوراى طبیعى در همه نفوس انسانى یکى است؛ چرا این همه اختلاف در نغمه ها و نواهاى موسیقى اقوام و ملل وجود دارد؟! این اختلاف به حدّى است که گاهى بعضى از موسیقى هاى یک جامعه، براى دیگران نفرت انگیز و موجب ناراحتى عصبى مى شود. این حقیقت، بهترین شاهد است که تأثرات، عواطف و هیجان هایى که به وسیله موسیقى برانگیخته مى شود، مربوط به ذات و نفس انسانى نیست که همه در آن مساویند! حتى یک انسان در موقعیت و حالات روانى گوناگون، تأثرات و هیجان هاى مختلفى در مقابل یک نوع موسیقى از خود نشان مى دهد.
بنابراین از آنجا که موسیقى ریشه در جنبه روحانى، معنوى و ماورایى انسان ندارد، نمى تواند مدد رسان سلوک عرفانى باشد که در حوزه ملکوتى و جنبه معنوى آدمى و ما بعدالطبیعى او جاى دارد. علاوه بر آنکه اگر موسیقى موجب تعالى روح و معنوى انسان مى شد، باید هرکس که بیشتر با آن سروکار دارد، معنوىتر و داراى مقام و منزلت ملکوتى بیشتر باشد و حال آنکه واقع، خلاف این موضوع را ثابت مى کند.
گفتنى است: «معنى گرایى» نفوس آدمى، ریشه اى فطرى دارد و به وسیله عبادت ها، خیرات، اعمال نیک، انجام دادن تکالیف و ریاضت معقول نفس - که همگى جزء فعالیت به شمار مى روند نه انفعال - به فعلیت مى رسد، نه با موسیقى که نخست هشیارى را از نفس بر مى کند و آن گاه او را در اختیار ضرب ها، فواصل، کمیت ها و کیفیت هاى خویش مى نهد.
ناگفته نماند، مقصود از موسیقى در مباحث یاد شده، موسیقى رایج در میان بشر است؛ نه موسیقى و نغمه اى که در طبیعت نهفته و نهان است. البتّه نغمه اى که با فطرت آدمى عجین است، مى تواند آدمى را به یاد حقیقت خویش، جایگاه خود و معبود خویش بیندازد؛ همان نغمه هاى داودى که دل مشتاقان را به حرکت و جنب و جوش وا مىداشت. بله اگر موسیقى بتواند حکایتگر آن نغمه هاى الهى باشد، قادر خواهد بود که مددکار سالک باشد.
البته نمی خواهیم بگوییم موسیقی هیچ گونه تاثیر مثبتی نمی تواند ایجاد کند، گاهی برخی موسیقی های می توانند تاثیر های مثبتی ایجاد کنند مانند اینکه به انسان در برخی لحظاب آرامش می دهد، ولی اینکه انسان با موسیقی بیش از دیگر راه ها به خدا می رسد، حرف درستی نیست.اگر این گونه بود پیامبران بیش از دیگران از این راه استفاده می کردند.
با توجه به اینکه جنبه ملکوتى و ماوراى طبیعى در همه نفوس انسانى یکى است؛ چرا این همه اختلاف در نغمه ها و نواهاى موسیقى اقوام و ملل وجود دارد؟! این اختلاف به حدّى است که گاهى بعضى از موسیقى هاى یک جامعه، براى دیگران نفرت انگیز و موجب ناراحتى عصبى مى شود. این حقیقت، بهترین شاهد است که تأثرات، عواطف و هیجان هایى که به وسیله موسیقى برانگیخته مى شود، مربوط به ذات و نفس انسانى نیست که همه در آن مساویند! حتى یک انسان در موقعیت و حالات روانى گوناگون، تأثرات و هیجان هاى مختلفى در مقابل یک نوع موسیقى از خود نشان مى دهد.
بنابراین از آنجا که موسیقى ریشه در جنبه روحانى، معنوى و ماورایى انسان ندارد، نمى تواند مدد رسان سلوک عرفانى باشد که در حوزه ملکوتى و جنبه معنوى آدمى و ما بعدالطبیعى او جاى دارد. علاوه بر آنکه اگر موسیقى موجب تعالى روح و معنوى انسان مى شد، باید هرکس که بیشتر با آن سروکار دارد، معنوىتر و داراى مقام و منزلت ملکوتى بیشتر باشد و حال آنکه واقع، خلاف این موضوع را ثابت مى کند.
گفتنى است: «معنى گرایى» نفوس آدمى، ریشه اى فطرى دارد و به وسیله عبادت ها، خیرات، اعمال نیک، انجام دادن تکالیف و ریاضت معقول نفس - که همگى جزء فعالیت به شمار مى روند نه انفعال - به فعلیت مى رسد، نه با موسیقى که نخست هشیارى را از نفس بر مى کند و آن گاه او را در اختیار ضرب ها، فواصل، کمیت ها و کیفیت هاى خویش مى نهد.
ناگفته نماند، مقصود از موسیقى در مباحث یاد شده، موسیقى رایج در میان بشر است؛ نه موسیقى و نغمه اى که در طبیعت نهفته و نهان است. البتّه نغمه اى که با فطرت آدمى عجین است، مى تواند آدمى را به یاد حقیقت خویش، جایگاه خود و معبود خویش بیندازد؛ همان نغمه هاى داودى که دل مشتاقان را به حرکت و جنب و جوش وا مىداشت. بله اگر موسیقى بتواند حکایتگر آن نغمه هاى الهى باشد، قادر خواهد بود که مددکار سالک باشد.
ملاک موسیقی حلال و حرام از نظر رهبری
کلماتی از رهبر فرزانه انقلاب را به عنوان مرجعی دینی تقدیم می نماییم : « ببینید، موسیقى اگر انسان را به بیکارگى و ابتذال و بى حالى و واخوردگى از واقعیت هاى زندگى و امثال اینها بکشاند، این موسیقى، موسیقى حلال نیست؛ موسیقى حرام است. موسیقى اگر چنانچه انسان را از معنویت، از خدا و از ذکر غافل کند، این موسیقى حرام است. موسیقى اگر انسان را به گناه و شهوت رانى تشویق کند، این موسیقى حرام است؛ از نظر اسلام این است. موسیقى اگر این خصوصیات مضر و موجب حرمت را نداشته باشد، البته آنوقت حرام نیست.
اینهایى را که من گفتم، بعضى از آنها در موسیقى بى کلام و در سازهاست؛ بعضى هم حتى در کلمات است. یعنى ممکن است فرضاً یک موسیقى ساده بى ضررى را اجرا کنند، لیکن شعرى که در این موسیقى خوانده مى شود، شعر گمراه کننده اى باشد؛ شعر تشویق کننده به بىبندوبارى، به ولنگارى، به شهوت رانى، به غفلت و اینطور چیزها باشد، آن وقت حرام مى شود. بنابراین، آن چیزى که شاخص حرمت و حلیت در موسیقى است و نظر شریف امام هم در اواخر حیات مبارک شان - که آن نظریه را در باب موسیقى دادند - به همین مطلب بود، این است.
موسیقى لهوى داریم ممکن است موسیقى - به اصطلاح فقهى اش - موسیقى لهوى باشد. «لهو» یعنى غفلت، یعنى دور شدن از ذکر خدا، دور شدن از معنویت؛ دور شدن از واقعیت هاى زندگى؛ دور شدن از کار و تلاش و فرو غلتیدن در ابتذال و بىبندوبارى . این موسیقى مى شود حرام. اگر این با کیفیت اجرا حاصل بشود، اگر با کلام حاصل بشود؛ فرقى نمى کند. بنابراین، مرز موسیقى حرام و حلال، عبارت از ایرانى بودن، سنتى بودن، قدیمى بودن، کلاسیک بودن، غربى بودن یا شرقى بودن نیست؛ «مرز» آن چیزى است که من عرض کردم . »
منبع : باشگاه خبرنگاران
اینهایى را که من گفتم، بعضى از آنها در موسیقى بى کلام و در سازهاست؛ بعضى هم حتى در کلمات است. یعنى ممکن است فرضاً یک موسیقى ساده بى ضررى را اجرا کنند، لیکن شعرى که در این موسیقى خوانده مى شود، شعر گمراه کننده اى باشد؛ شعر تشویق کننده به بىبندوبارى، به ولنگارى، به شهوت رانى، به غفلت و اینطور چیزها باشد، آن وقت حرام مى شود. بنابراین، آن چیزى که شاخص حرمت و حلیت در موسیقى است و نظر شریف امام هم در اواخر حیات مبارک شان - که آن نظریه را در باب موسیقى دادند - به همین مطلب بود، این است.
موسیقى لهوى داریم ممکن است موسیقى - به اصطلاح فقهى اش - موسیقى لهوى باشد. «لهو» یعنى غفلت، یعنى دور شدن از ذکر خدا، دور شدن از معنویت؛ دور شدن از واقعیت هاى زندگى؛ دور شدن از کار و تلاش و فرو غلتیدن در ابتذال و بىبندوبارى . این موسیقى مى شود حرام. اگر این با کیفیت اجرا حاصل بشود، اگر با کلام حاصل بشود؛ فرقى نمى کند. بنابراین، مرز موسیقى حرام و حلال، عبارت از ایرانى بودن، سنتى بودن، قدیمى بودن، کلاسیک بودن، غربى بودن یا شرقى بودن نیست؛ «مرز» آن چیزى است که من عرض کردم . »
منبع : باشگاه خبرنگاران
بیشتر بخوانید :
چگونگی تاثیر موسیقی بر جسم و روان انسان
شنیدن یا نشنیدن، مساله این است
تاثیر موسیقی بر روان انسان
پژوهشی در موسیقی و اثرات آن
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}